امروزه یکی از مسائلی که در عرصهی فرهنگ با آن مواجه هستیم، گره خوردن فرهنگ با ابزارهای ارتباطجمعی و فضای مجازی است. این ابزارها، همان سلاحهای بیصدایی هستند که بهمراتب خطرناکتر از بمبها و موشکها بوده و میتوانند در جنگی خاموش و نرم، فرهنگ یک کشور را تخریب کنند. به دلیل همین بیصدا بودن است که نهتنها واکنش مناسبی از سوی مسئولین فرهنگی کشور در ساماندهی این ابزارها دیده نمیشود بلکه برخی از ایشان خود مدافع این ابزارها شده و با توجیه و دلیلتراشی و ... راه را برای ادامهی فعالیت مخرّبانه آنها هموار کردهاند. وقتی دشمن برای انقلابی که وجه غالب آن فرهنگی است، برنامهریزی کلان و بلندمدت کرده و وقتیکه رهبر آن از تهاجم و ناتوی فرهنگی سخن میگوید، برخی مسئولین این امر دچار ولنگاری فرهنگی شده؛ نسبت به برنامههای فرهنگی بیتفاوتی نشان میدهند و یا با سلب مسئولیت و فرافکنی، یکدیگر را مقصر میدانند. اینگونه میشود که رهبر که باید به مسائل بسیار پیچیدهتر بپردازد، همچون معلم ابتدایی برای مسئولین کشور بدیهیات را توضیح میدهد و میگوید: من وقتی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، فکر میکردم که مسئله روشن است و معنیاش معلوم است. بعد که شبیخون فرهنگی را مطرح کردم باز همینطور. ولی به نظرم رسید نه تازه من باید تعریف کنم تهاجم فرهنگی یعنی چه؟ شبیخون فرهنگی یعنی چه؟
- ۰ نظر
- ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۵